بدون عنوان

 باسلام و درود بی پایان به همه ی نی نی وبلاگی ها این گلچین 

عکسای روشاخانم از تولدتا چهل روزگی 

قربون  گوشواره هات بشم مامان جان تواین عکس چهل روزته ومن تونستم گوشواره ها با ترس ودلشوره که نکنه اذیت بشی

انداختم گوشت ولی خدارو شکر اصلا اذیت نشدی تازه باهاش پزم میدادی

93/7/3

نانازم با این زبونت زشته مامان جان این کار رو نکن ولی خدایییش چه بانمکی 

93/7/1

فدای دستوپای کوچولوت بشم که همش درحال  جنب وجوش مگه میذاری عکس بندازم مامان جون

قربون اون پاهای نازت بشم که اینجوری جمش کردی روشاجونم 

لباشو نیگانمیدونم من که کاری نکردم ازخودم مطمئن م حالاچرا اینکاروکردی نمیدونم!!!!

93/6/28 

عزیزم رفتم واست لباس بیارم که نذاشتی دنبالم گریه کردی منم مجبورشدم اینکاروبکنم که هم بخندی هم

ایکه باتعجب نگام کنی مامان من دارم آخه .... 

93/6/27 

فدات شم فقط از روپوستت میشه تشخیص داد که بچه ای وگرنه بین عروسکات گم شدی نانازم 

93/6/26 

دخملی توخونه مامانی بعدازیکماه زمینی شدنش ،به خونه ات خوش اومدی دخترم امیدوارم که بتونیم پدر مادر خوبی  

برات باشیم عزیزم البته به یاری خداوند،،،این کلاهی که سرته کلاه عروسکته دخملم اخه خودتم اندازه عروسکتی 

فدات شم 93/6/25

این گل وزنعمو رعنا ازجلو درشون چیده بود واس تواورده بود خیلیم بخت میومد دختر خوش اخلاق  خنده رو

93/6/17 

روشاجونم توراه مسجدسلیمان این عکس خرم آبادبودیم واسه نهارخوردن وایساده بودیم البته ساعت 4بود

ماتااون موقع موفق نشدیم که رستوران گیربیاریم کنار دریاچه ی کیو بودیم ولی تو

اذیت شده بودی اصلا فرصت ندادی که ازت عکس بگیرم همش گریه کردی

93/6/24 

عزیزمامانی خونه عزیزجون (عمه ژیلایی )قربونت برم توخواب بودی ولی عزیزجون اونقداذیتت کرد تابیدارشی 

عمواکبروزنعمو رعنام بودن آخه عموجونت تصادف کرده بود عزیزم الحمدلله خودش حالش خوب بود 

93/6/16

خوابای خوش خونه عموجون واما وقت بستن کوله بارسفربعدازچهارماه سنندج وکرمانشاه بودن رفتن به خونه

 مامان بابا بعداز نه ماه انتظار دخمل نانازشون رفتن به مسجدسلیمان

 قربون دستای نازت بشم قلبممممممممممم 

قربون خوابیدن نازت بشم مامان جون  خونه عمو اکبریم تو بازنعموت بازی کردی وبعدش شیرتوخوردی اینجوری

نازخوابیدی نانازم

93/6/18 

مامان جون خودت تنهایی وایسادی تازه ازتم فیلم گرفتم همچین نگام میکردی ومیخندیدی قربون نگات

93/6/7 

قربونتون برم من عزیزم 

تو هلیاجووونم دخترداییت الهی فداتون بشم خیلی دوست داره همش بهت میگه نی نی

دمرخوابیدنشو آخه مامان جون خیلییییی عجله داری مامان هنوز خیلی زوده فدات شم 

93/6/6 

دستاشو نیییییییییییییییییگا 

پاهاشو نیییییییییییییییییگا

الهی قربون اون پاهای نازت بشم من یه جوری خوابیدی که انگارکوه کندی 

93/6/5 

روشاجونم ده ، دوازده تا عکس ازت گرفتم که بالاخره موفق شدم تو این یکیش تو تکون نخوری مامان جان 

همش بادستات بازی میکنی

93/6/4 

قربون اون ژست گرفتنت بشم من که ازهمین الان داری ژست میگری واسه عکس گرفتن عشقم

93/6/4 

 دخترم تواین عکست اونقدتوفکر بودی که هرکاری کردم نگاه کنی اماتو حاضرنبودی دستات اینجوری گرفته

بودی وبه گوشه خونه زل زده بودی 

93/6/3

دخمل خوکشل وباهوش مامانی

93/6/2 

مامانی قربون اون پاهای کوچولوی نازت بشه که انداختی روهم

93/6/2

کوچولوی خوشتیپم آماده اسمگذاری شده که بریم خونه مامانی باباش که اسمشوبذاریم آخه

اونازحمت کشیدن واست جشن گرفتن که اسمتوبذاریم مامان جون خیلی ازت عکس گرفتم

متاسفانه همش حذف ریکاوریش که کردم واست میذارم نفسم

93/6/1 

دخمل نازم خیلی سعی کردم که نذارم واست سرمه بکشن ولی کشیدن توم مثل مامانی دوست نداشتی

واست بکشن بخاطر همین این شکلی شدی 

93/5/31

خوشکل مامانی فدای اون اونگات بشم من

93/5/29

کوچولوی ریزه میزه قربونت برم آخه خیلی نازشدی وقتی قنداقت کردیم بامامان آخه مامان جون  

ازحموم اومدی ترسیدیم سرمابخوری قنداقت کردیم که سردت نشه بعد دخمل نازم شیرش وخورد

خوابید 

93/5/28

بالاخره چهارمین روزتولدت رفتیم خونه مامانی مامان و این عکس تو ونویدجون که 

که اومده بودن دیدن توپسردایی مامان نویدجون تواین عکس دوماه وده روزشه 

93/5/27

 عزیزم این عکس سومین روز تولدته خونه مامانی بابایم 

93/5/26

دومین روز تولدت عزیزم، اینم عکس بعد از اولین حمامت زندگی مامانی که واسه عمه جونلیلا میخندی

25/5/93