بدون عنوان
سلام به همهی دوستای گلم دوستون دارم ببخشید این چند وقت خونه نبودم ومودممونم خرابه بخاطر همین نمیتونم بیام بهتون سربزنم ببخشید ، دلم براتون تنگ شده انشاالله همتون خوب وخوش باشید ، منم رفته بودم شهرستان پیش مامان بزرگام خیلی بهم خوش گذشت وخبر جدیدم اینه که اونجا چهار دست وپا یاد گرفتم اول شب که از ذوق این که برم بغل بابام بیشترین مسافت بازحمت طی کردم تقریباپنج متر رفتم همه اونقد ذوق کردن وقربون صدقه ام رفتن که منم خوشحال بودم و با هزار زحمت چهاردست وپا رفتم واین شد که من چهار دست وپا یاد گرفتم و از فرداش شروع کردم به فزولی کردن دنبال همه راه افتادم ، بعد اینکه روز شش ماهه شدنم بابایی اجازه داد که بالاخره غذای کمکیمو شروع کنم و زن عمو مرضیه واسم غذا درست کرد به به چه خوشمزه بود دستش درد نکنه مامان بابام اونقد ذوق کردن واز اول غذا خودنم تا آخرش ازم فیلم گرفتن ولی چه فایده خوشحال اوناخیلی طول نکشید و من فقط اون شب فرنی دوست داشتم و دیگه فرنی نخوردم تا یه هفته مامانی هر روز درست میکردومن لب نمیزدم بابا از یه سر ناراحت از اینکه من نمیخورم ازیه سر خوشحال که خودش فرنی دوست داشت و همشو میخورد حالامن فقط بیسکویت مادر میخورم با حریره بادام بلکه این ماه تموم بشه ومن شروع کنم به سوپ خوردن راستی ازچهار دست وپا رفتنم بگم که این روزا مامانی بخاطر اینکه من زیاد شده و به همه جا سرک میکشم استراحا نداره یکسره دنبالم میدوه که نکنه سرم بخوره جایی آخه من یه خورده فزولم مامان بابام هرجا برن منم دنبالشون میرم ببخشید دیگه نمیزارم مامانی بنویسه فعلا بای تا روزی که مودممون درست بشه ، متاسفانه با این سرعت نت عکسام آپلود نشدن
درپناه حق