بعدازکلی غیبت
سلام به همه دوستای گلم سال جدیدو به همتون تبریک میگم وبرای همتون آرزوی سلامتی وتندرستی درکنار خانوادتون دارم انشاالله سال خوبی داشته باشید
منم بالاخره بعداز کلی غیبت برگشتم چون خیلی اتفاقا برام افتاده تو این روزا ومطلب خیلی طولانی میشه ترجیح میدم که عکسامو بزارم و یه کوچولو درموردشون توضیح بدم
این عکس ششمین ماهگردم که خونه خاله مرضیه همسایه مون کیک درست کردیم ومن باکلی نگاه کردن و فرصت گیر آوردم و کیک واین شکلی کردم ویه ذره خوردم خب شما که نمیدونید ایناقصدنداشتن بهم بدن بخورم منم دیدم خوشمزه اس گفتم یه ذره بخورم دیگه ...
اینم فردای اون شب که رفتم واکسن شش ماهگیمو زدم خوشتیپ کردم وبرگشتنی کلی رانندگی کردم و موقع رسیدن به خونه مثل یه شیر زن خوابیدم ومامانمم فرصت آورده ازم عکس میگیره آخه خوبه خودت بری واکسن بزنی برگردی من ازت عکس بگیرم هااا
اینم یه ژست که تقریبا درطول روز بعداز خرابکاری تامامانم صدام میزنه برمیگردم واینجوری نگاش میکنمقربون این نگاه کردنت بشم نفسم
اینم از روروک سواری باشلوار جین آخه کی باشلوار جین روروک سواری میکنه از دست مامانم نمیدونم چی بگم والا
ایشونم هلیا جون دختر داییم که قبل از عید مهمون ما بودن
ببخشید دخترم بقیه عکسارو مجبورم بدون توضیح بزارم
این آش دندونی رو مامانم واسم درست کرد که پخش کردیم بین همسایه هو وچون فامیل اینجا نداشتیم جشن نگرفتیم فقط یه جشن کوچولو سه نفره شام ورفتیم بیرون در همین حد من 12 اسفند 92 صاحب دوتا مروارید ناز شدم مبارکم باشه
ایشونم پسر عمه جدیدم هستن آقا امیر علی که سوم عید بدنیا اومدن تولدت مبارک امیر علی جون
ایشونم خان دایی بنده دای ایوب جون هستن
اینم سیزده بدر من هلیا نوید پسر پسر دایی مامانم
ایشونم عمو اکبر جونم هستن این عکس وچهارده بدر گرفتیم
اینم سبزه ی منه که وقتی برگشتیم از مسافرت اینجوری خشک شده بود
اینم دندون نازم